دانشگاه تهران
مجله طب دامی ایران
2251-8894
5
3
2011
09
01
آلودگی سالمونلوز در پرندگان زینتی پارک ها و پرنده فروشی های تهران، ایران
آلودگی سالمونلوز در پرندگان زینتی پارک ها و پرنده فروشی های تهران، ایران
145
148
23839
10.22059/ijvm.2011.23839
EN
Seyed Mostafa
Peighambari
0000-0001-9166-1303
سید مصطفی
پیغمبری
اعظم
یزدانی
پیمان
حجتی
Journal Article
1970
01
01
هدف از این مطالعه جداسازی سالمونلا از مجموعه بزرگی از نمونه های جمع آوری شده از پرندگان زینتی در شهر تهران و تعیین سروتیپ و الگوی مقاومت دارویی سالمونلا های جدا شده بود. تعداد 668 نمونه از 24 گونه مختلف از مهر 86 تا مرداد 87 از پرندگانی که در پارک ها و پرنده فروشی ها شهر تهران نگهداری می شدند جمع آوری شدند. نمونه برداری شامل سواب های کلواک از پرندگان با جثه بزرگتر و نمونه مدفوعی تازه دفع شده از پرندگان با جثه کوچکتر و در تعدادی موارد از لاشه بود. تعدادی از نمونه ها از همان پرنده با هم مخلوط شدند و به عنوان یک نمونه تلقی گردیدند. تمامی نمونه ها بر اساس روشهای استاندارد برای جداسازی سالمونلا کشت داده شدند. سروتایپینگ بر اساس روش استاندارد روی لام جهت تشخیص پادگن های O و H صورت گرفت و پس از آن، حساسیت ضد میکروبی جدایه ها بر اساس روش استاندارد دیسک دیفوژیون نسبت به 30 عامل ضد میکروبی تعیین شد. در مجموع 19 جدایه سالمونلا بدست آمد که متعلق به قناری (10 تا از 62 نمونه 1/16%)، کبوتر(5 تا از 139 نمونه، 6/3%)، طوطی سانان (3 تا از 130 نمونه، 3/2%) و عقاب (یکی از 2 نمونه، 50%) بودند. همه نمونه های جدا شده به دانوفلوکساسین، نورفلوکساسین، لووفلوکساسین، آمیکاسین، جنتامایسین و توبرامایسین حساسیت کامل داشتند. مقاومت به سایر عوامل ضد میکروبی متنوع و طیفی بین صفر تا 9/57 درصد بود. در بین جدایه های مقاوم، وقوع مقاومت چندگانه بسیار شایع بود و 17 الگوی مقاومت دارویی شناسایی شدند. بر اساس نتایج سروتایپینگ، 9 جدایه (3/47%) به عنوان سروگروپ B ، 6 جدایه (5/31%) متعلق به گروه سرمی C و 4 جدایه (21%) متعلق به گروه سرمی D بودند. این مطالعه نشان داد که عفونت سالمونلائی در پرندگان زینتی شیوع دارد.
هدف از این مطالعه جداسازی سالمونلا از مجموعه بزرگی از نمونه های جمع آوری شده از پرندگان زینتی در شهر تهران و تعیین سروتیپ و الگوی مقاومت دارویی سالمونلا های جدا شده بود. تعداد 668 نمونه از 24 گونه مختلف از مهر 86 تا مرداد 87 از پرندگانی که در پارک ها و پرنده فروشی ها شهر تهران نگهداری می شدند جمع آوری شدند. نمونه برداری شامل سواب های کلواک از پرندگان با جثه بزرگتر و نمونه مدفوعی تازه دفع شده از پرندگان با جثه کوچکتر و در تعدادی موارد از لاشه بود. تعدادی از نمونه ها از همان پرنده با هم مخلوط شدند و به عنوان یک نمونه تلقی گردیدند. تمامی نمونه ها بر اساس روشهای استاندارد برای جداسازی سالمونلا کشت داده شدند. سروتایپینگ بر اساس روش استاندارد روی لام جهت تشخیص پادگن های O و H صورت گرفت و پس از آن، حساسیت ضد میکروبی جدایه ها بر اساس روش استاندارد دیسک دیفوژیون نسبت به 30 عامل ضد میکروبی تعیین شد. در مجموع 19 جدایه سالمونلا بدست آمد که متعلق به قناری (10 تا از 62 نمونه 1/16%)، کبوتر(5 تا از 139 نمونه، 6/3%)، طوطی سانان (3 تا از 130 نمونه، 3/2%) و عقاب (یکی از 2 نمونه، 50%) بودند. همه نمونه های جدا شده به دانوفلوکساسین، نورفلوکساسین، لووفلوکساسین، آمیکاسین، جنتامایسین و توبرامایسین حساسیت کامل داشتند. مقاومت به سایر عوامل ضد میکروبی متنوع و طیفی بین صفر تا 9/57 درصد بود. در بین جدایه های مقاوم، وقوع مقاومت چندگانه بسیار شایع بود و 17 الگوی مقاومت دارویی شناسایی شدند. بر اساس نتایج سروتایپینگ، 9 جدایه (3/47%) به عنوان سروگروپ B ، 6 جدایه (5/31%) متعلق به گروه سرمی C و 4 جدایه (21%) متعلق به گروه سرمی D بودند. این مطالعه نشان داد که عفونت سالمونلائی در پرندگان زینتی شیوع دارد.
https://ijvm.ut.ac.ir/article_23839_5302826dc6e5c4f7e2cc0285a6a0ceb8.pdf
دانشگاه تهران
مجله طب دامی ایران
2251-8894
5
3
2011
09
01
مطالعه ویبریو پاراهمولیتیکوس (Vibrio parahaemolyticus) در میگوهای پرورشی و محیط آنها در ایران
مطالعه ویبریو پاراهمولیتیکوس (Vibrio parahaemolyticus) در میگوهای پرورشی و محیط آنها در ایران
149
150
23840
10.22059/ijvm.2011.23840
EN
Hosseinali
Mousavi
0000-0002-9442-786X
افشین
آخوندزاده بستی
مهدی
سلطانی
سید سعید
میرزرگر
علی
طاهری میرقائد
حسین
اسماعیلی
فرید
فیروزبخش
Journal Article
1970
01
01
در این مطالعه نمونه های آب، رسوبات و میگوی تهیه شده از هچریها و استخرهای پرورشی مورد مطالعه قرار گرفتند.نمونه های مورد بررسی عبارت بودند از: 2 نمونه لارو میگو از 2 استخر هچری (WLH) ، 14 نمونه آب (DC1) ، 14 نمونه رسوب (SeC1) و 14 نمونه میگو (SC1) از 14 استخر پرورشی که منشا میگوهای پرورشی از همان استخرهای هچری مورد مطالعه بوده اند ( نمونه گیری یک ماه پس از ذخیره سازی میگوها در استخرهای پرورشی صورت پذیرفت). پس از 3 ماه از ذخیره سازی استخرها مجددا 14 نمونه آب(WC3) ،14 نمونه رسوب(SeC3) و14 نمونه میگو (SC3) اخذ گردید. 14 نمونه میگو(SM) نیز از بازارهای فروش تهیه گردید که منشا آنها نیز استخرهای مورد مطالعه بوده اند. 12 نمونه میگوی وحشی خلیج فارس که از بازار فروش تهیه شده بود نیز از نظر باکتری فوق مورد بررسی قرار گرفتند. میزان آلودگی به ویبریو پاراهمولیتیکوس در نمونه های مورد مطالعه بدین شرح بدست آمد:24% در WC1 (3 نمونه از 14 نمونه)، 1/7% درSeC1 (1 نمونه از 14 نمونه)، 7/35% درSC1 (5 نونه از 14 نمونه)، 8/42% در WC3 ( 6نمونه از 14 نمونه که یک مورد کاناگاوا مثبت بود)، 3/14% در SC3 (2 نمونه از 14 نمونه)، 7/35% درSM (5 نونه از 14 نمونه) و 12% در SPM (3نمونه از 12 نمونه). از نمونه های WLH و SeC3 باکتری جدا نگردید. جداسازی ویبریو پاراهمولیتیکوس به ویژه نمونه های کانا گاوا مثبت ، احتمال خطر سلامتی برای مصرف کنندگان را به ویژه در صورت مصرف خام و یا کم پخته را نشان می دهد که باید مورد توجه قرار گیرد.
در این مطالعه نمونه های آب، رسوبات و میگوی تهیه شده از هچریها و استخرهای پرورشی مورد مطالعه قرار گرفتند.نمونه های مورد بررسی عبارت بودند از: 2 نمونه لارو میگو از 2 استخر هچری (WLH) ، 14 نمونه آب (DC1) ، 14 نمونه رسوب (SeC1) و 14 نمونه میگو (SC1) از 14 استخر پرورشی که منشا میگوهای پرورشی از همان استخرهای هچری مورد مطالعه بوده اند ( نمونه گیری یک ماه پس از ذخیره سازی میگوها در استخرهای پرورشی صورت پذیرفت). پس از 3 ماه از ذخیره سازی استخرها مجددا 14 نمونه آب(WC3) ،14 نمونه رسوب(SeC3) و14 نمونه میگو (SC3) اخذ گردید. 14 نمونه میگو(SM) نیز از بازارهای فروش تهیه گردید که منشا آنها نیز استخرهای مورد مطالعه بوده اند. 12 نمونه میگوی وحشی خلیج فارس که از بازار فروش تهیه شده بود نیز از نظر باکتری فوق مورد بررسی قرار گرفتند. میزان آلودگی به ویبریو پاراهمولیتیکوس در نمونه های مورد مطالعه بدین شرح بدست آمد:24% در WC1 (3 نمونه از 14 نمونه)، 1/7% درSeC1 (1 نمونه از 14 نمونه)، 7/35% درSC1 (5 نونه از 14 نمونه)، 8/42% در WC3 ( 6نمونه از 14 نمونه که یک مورد کاناگاوا مثبت بود)، 3/14% در SC3 (2 نمونه از 14 نمونه)، 7/35% درSM (5 نونه از 14 نمونه) و 12% در SPM (3نمونه از 12 نمونه). از نمونه های WLH و SeC3 باکتری جدا نگردید. جداسازی ویبریو پاراهمولیتیکوس به ویژه نمونه های کانا گاوا مثبت ، احتمال خطر سلامتی برای مصرف کنندگان را به ویژه در صورت مصرف خام و یا کم پخته را نشان می دهد که باید مورد توجه قرار گیرد.
https://ijvm.ut.ac.ir/article_23840_4b02f08e79045457a4c1b258d1c29f68.pdf
دانشگاه تهران
مجله طب دامی ایران
2251-8894
5
3
2011
09
01
تغییرات تری اسیل گلیسرول کبد و اسیدهای چرب غیراستریفیه سرم در گاومیش های آبزی بومی خوزستان
تغییرات تری اسیل گلیسرول کبد و اسیدهای چرب غیراستریفیه سرم در گاومیش های آبزی بومی خوزستان
151
155
23841
10.22059/ijvm.2011.23841
EN
Mohammad
Nouri
محمد
نوری
محمدرحیم
حاجی حاجیکلایی
علی
شهریاری
محمدرضا
شیرازی
آریا
رسولی
Journal Article
1970
01
01
کبد چرب یک اختلال متابولیک درگاوها در اوایل زایمان بوده و تقریباُ نیمی از گاوان چند شکم زا به هنگام زایش اشکالی از کبد چرب را به صورت خفیف تا حاد تجربه می نمایند. تاکنون تحقیقاتی در ارتباط با کبد چرب گاومیش صورت نگرفته و هدف از مطالعه کنونی بررسی کشتارگاهی میزان تری اسیل گلیسرول و چربی تام کبد و میزان اسیدهای چرب غیراستریفیه سرم گاومیشان بومی شهرستان اهواز در مراحل مختلف تولید می باشد. در این مطالعه رابطه بین نمره بدنی، سن، میزان اسیدهای چرب غیراستریفیه خون، تری اسیل گلیسرول کبد و چربی تام کبد مورد توجه قرار گرفت. برای این منظور 119 نمونه خون و کبد بطور تصادفی از گاومیش های درحال کشتار در کشتارگاه اهواز اخذ گردید. این مطالعه در 6 گروه گاومیش در وضعیتهای متفاوت تولیدی صورت پذیرفت گاومیشان نر، تلیسه، شیری غیرآبستن، آبستن یک تا هشت ماه شیرده، آخر آبستنی و بلافاصله بعد از زایمان. چون در این مطالعه گاومیشها در آخر آبستنی به کشتارگاه آورده نشدند نمونه های کبد در این گروه اخذ نگردید و فقط به اخذ خون و آن هم از گاومیش دارهای اطراف اهواز اکتفا شد. نتیجه این مطالعه نشان داد میزان اسیدهای چرب غیراستریفیه در گاومیشان در آخر آبستنی و آنهایی که تازه زایمان نموده اند بطور چشمگیری از گاومیشهای نر و تلیسه ها بالاتر بود. میزان تری اسیل گلیسرول کبد بطور چشمگیری در کبد گاومیش های یک ماه بعد از زایمان افزایش نشان می دهد. میزان چربی تام کبد افزایش قابل ملاحظه ای را در مراحل مختلف تولیدی نشان نداد. رابطه ای بین میزان چربی های غیراستریفیه خون و تری اسیل گلیسرول و چربی تام کبد مشاهده نشد. رابطه چشمگیری بین نمره بدنی، چربی های غیراستریفیه خون و سن مشاهده نگردید.
کبد چرب یک اختلال متابولیک درگاوها در اوایل زایمان بوده و تقریباُ نیمی از گاوان چند شکم زا به هنگام زایش اشکالی از کبد چرب را به صورت خفیف تا حاد تجربه می نمایند. تاکنون تحقیقاتی در ارتباط با کبد چرب گاومیش صورت نگرفته و هدف از مطالعه کنونی بررسی کشتارگاهی میزان تری اسیل گلیسرول و چربی تام کبد و میزان اسیدهای چرب غیراستریفیه سرم گاومیشان بومی شهرستان اهواز در مراحل مختلف تولید می باشد. در این مطالعه رابطه بین نمره بدنی، سن، میزان اسیدهای چرب غیراستریفیه خون، تری اسیل گلیسرول کبد و چربی تام کبد مورد توجه قرار گرفت. برای این منظور 119 نمونه خون و کبد بطور تصادفی از گاومیش های درحال کشتار در کشتارگاه اهواز اخذ گردید. این مطالعه در 6 گروه گاومیش در وضعیتهای متفاوت تولیدی صورت پذیرفت گاومیشان نر، تلیسه، شیری غیرآبستن، آبستن یک تا هشت ماه شیرده، آخر آبستنی و بلافاصله بعد از زایمان. چون در این مطالعه گاومیشها در آخر آبستنی به کشتارگاه آورده نشدند نمونه های کبد در این گروه اخذ نگردید و فقط به اخذ خون و آن هم از گاومیش دارهای اطراف اهواز اکتفا شد. نتیجه این مطالعه نشان داد میزان اسیدهای چرب غیراستریفیه در گاومیشان در آخر آبستنی و آنهایی که تازه زایمان نموده اند بطور چشمگیری از گاومیشهای نر و تلیسه ها بالاتر بود. میزان تری اسیل گلیسرول کبد بطور چشمگیری در کبد گاومیش های یک ماه بعد از زایمان افزایش نشان می دهد. میزان چربی تام کبد افزایش قابل ملاحظه ای را در مراحل مختلف تولیدی نشان نداد. رابطه ای بین میزان چربی های غیراستریفیه خون و تری اسیل گلیسرول و چربی تام کبد مشاهده نشد. رابطه چشمگیری بین نمره بدنی، چربی های غیراستریفیه خون و سن مشاهده نگردید.
https://ijvm.ut.ac.ir/article_23841_7e2d4c5e38ea23456df3cb608f015ba1.pdf
دانشگاه تهران
مجله طب دامی ایران
2251-8894
5
3
2011
09
01
تاثیرپروبیوتیک ها در حوضچه های پرورشی لارو کپور علفخوار (Ctenopharyngodon idella) بر بهره برداری از ناپلی آرتمیا اورمیانا(Artemia urmiana)، آرتمیا فرانسیسکانا (Artemia fransiscana) و آرتمیا پارتنوژنتیکا (Artemia parthenogenetica)
تاثیرپروبیوتیک ها در حوضچه های پرورشی لارو کپور علفخوار (Ctenopharyngodon idella) بر بهره برداری از ناپلی آرتمیا اورمیانا(Artemia urmiana)، آرتمیا فرانسیسکانا (Artemia fransiscana) و آرتمیا پارتنوژنتیکا (Artemia parthenogenetica)
157
161
23842
10.22059/ijvm.2011.23842
EN
.
.
مهدی
سلطانی
هاشم
نوفرستی
پونه
ابراهیمی
Journal Article
1970
01
01
از بین پروبیوتیک ها، باسیلوس های گرم مثبت، باکتریهای اسپور دار، بطور تجاری به عنوان پروبیوتیک ها در پرورش لاروی ماهیان استفاده شده اند. باسیلوس ها بطور مثبت می توانند بر پرورش موجودات زنده از طریق افزایش بقاء و رشد، تحریک سیستم گوارشی و ایمنی آنها و بوسیله بهبود کیفیت آب، تحت عنوان بهبود زیستی عمل کنند. ناپلی آرتمیا اورمیانا (Artemia urmiana)، آرتمیا فرانسیسکانا (Artemia fransiscana) و آرتمیا پارتنوژنتیکا (Artemia parthenogenetica) بوسیله لارو کپور علفخوار تغذیه شد. در آزمایشات پروبیوتیکی، مخلوط باسیلوس سیرکولانس (Bacillus circulans) و باسیلوس لیچنی فورمیس (B. licheniformis) در غلظت CFU/Liter 106× 1 به آب حوضچه های پرورشی کپور علفخوار افزوده شد. در بین تیمارها، وزن نهایی بدن (FBW)، نرخ رشد ویژه(SGR) ، ضریب رشد حرارتی (TGC)، ضریب رشد روزانه (DGC) ، نرخ وزن نسبی بدست آمده (RGR) تحت تاثیر پروبیوتیکها قرار گرفتند. بالاترین معیار رشد در تیمار G.P-Bacteria بدست آمد، در حالیکه در تیمار G.U-Bacteria بطور معنی داری پائین تر از دیگر تیمارها بود (05/0 < (p. بهترین عملکرد لارو کپور علفخوار از طریق تغذیه با آرتمیا پارتنوژنتیکا در آزمایش پروبیوتیکی (تیمار G.P-Bacteria) بدست آمد.
از بین پروبیوتیک ها، باسیلوس های گرم مثبت، باکتریهای اسپور دار، بطور تجاری به عنوان پروبیوتیک ها در پرورش لاروی ماهیان استفاده شده اند. باسیلوس ها بطور مثبت می توانند بر پرورش موجودات زنده از طریق افزایش بقاء و رشد، تحریک سیستم گوارشی و ایمنی آنها و بوسیله بهبود کیفیت آب، تحت عنوان بهبود زیستی عمل کنند. ناپلی آرتمیا اورمیانا (Artemia urmiana)، آرتمیا فرانسیسکانا (Artemia fransiscana) و آرتمیا پارتنوژنتیکا (Artemia parthenogenetica) بوسیله لارو کپور علفخوار تغذیه شد. در آزمایشات پروبیوتیکی، مخلوط باسیلوس سیرکولانس (Bacillus circulans) و باسیلوس لیچنی فورمیس (B. licheniformis) در غلظت CFU/Liter 106× 1 به آب حوضچه های پرورشی کپور علفخوار افزوده شد. در بین تیمارها، وزن نهایی بدن (FBW)، نرخ رشد ویژه(SGR) ، ضریب رشد حرارتی (TGC)، ضریب رشد روزانه (DGC) ، نرخ وزن نسبی بدست آمده (RGR) تحت تاثیر پروبیوتیکها قرار گرفتند. بالاترین معیار رشد در تیمار G.P-Bacteria بدست آمد، در حالیکه در تیمار G.U-Bacteria بطور معنی داری پائین تر از دیگر تیمارها بود (05/0 < (p. بهترین عملکرد لارو کپور علفخوار از طریق تغذیه با آرتمیا پارتنوژنتیکا در آزمایش پروبیوتیکی (تیمار G.P-Bacteria) بدست آمد.
https://ijvm.ut.ac.ir/article_23842_b4a81ae6e5813d4153d888f1b4e538a1.pdf
دانشگاه تهران
مجله طب دامی ایران
2251-8894
5
3
2011
09
01
اثر سلنیم آلی (Sel-Plex) بر قابلیت زندهمانی گوسالههای شیرخوار هلشتاین ایرانی مبتلا به پنومونی
اثر سلنیم آلی (Sel-Plex) بر قابلیت زندهمانی گوسالههای شیرخوار هلشتاین ایرانی مبتلا به پنومونی
163
168
23843
10.22059/ijvm.2011.23843
EN
مرضیه
ابراهیمی
گروه علوم دامی، دانشکده علوم زراعی و دامی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
آرمین
توحیدی
گروه علوم دامی، دانشکده علوم زراعی و دامی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
مهدی
گنج خانلو
گروه علوم دامی، دانشکده علوم زراعی و دامی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
منوچهر
امینی
گروه علوم دامی، دانشکده علوم زراعی و دامی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
Journal Article
1970
01
01
هدف از این مطالعه، تعیین اثرات شیر مکمل شده با Sel-Plex بر روی کورتیزول پلاسمایی، فعالیت گلوتاتیون پراکسیداز گلبول قرمز (RBC GSH-PX-1)، غلظت ایمنوگلوبولین (IgG) و وزن بدن در گوساله های شیرخوار مبتلا به پنومونی بود. ده گوساله نر هلشتاین شیرخوار انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند و یا با شیر بدون مکمل یا شیر مکمل شده با 3/0 میلیگرم در کیلوگرم ماده خشک سلنیم به صورت Sel-Plex به مدت دو ماه تغذیه شدند. Sel-Plex اثر معنیداری بر روی غلظت پلاسمایی کورتیزول نداشت. افزایش معنیداری در RBC GSH-PX-1 (01/0 > P) و غلظت سرمی IgG (05/0 > P) مشاهده شد. در گروه تیمار گرایش به افزایش وزن (09/0 > P) مشاهده شد. نتایج نشان دادند که مکمل Sel-Plex در گوساله های شیر خوار با وضعیت مارژینال سلنیم، RBC GSH-PX-1 و غلظت سرمی IgG را افزایش داده و گرایش به افزایش وزن در گوسالهها داشته است.
هدف از این مطالعه، تعیین اثرات شیر مکمل شده با Sel-Plex بر روی کورتیزول پلاسمایی، فعالیت گلوتاتیون پراکسیداز گلبول قرمز (RBC GSH-PX-1)، غلظت ایمنوگلوبولین (IgG) و وزن بدن در گوساله های شیرخوار مبتلا به پنومونی بود. ده گوساله نر هلشتاین شیرخوار انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند و یا با شیر بدون مکمل یا شیر مکمل شده با 3/0 میلیگرم در کیلوگرم ماده خشک سلنیم به صورت Sel-Plex به مدت دو ماه تغذیه شدند. Sel-Plex اثر معنیداری بر روی غلظت پلاسمایی کورتیزول نداشت. افزایش معنیداری در RBC GSH-PX-1 (01/0 > P) و غلظت سرمی IgG (05/0 > P) مشاهده شد. در گروه تیمار گرایش به افزایش وزن (09/0 > P) مشاهده شد. نتایج نشان دادند که مکمل Sel-Plex در گوساله های شیر خوار با وضعیت مارژینال سلنیم، RBC GSH-PX-1 و غلظت سرمی IgG را افزایش داده و گرایش به افزایش وزن در گوسالهها داشته است.
https://ijvm.ut.ac.ir/article_23843_496f2a1b35f89618025ea2a62e4e10b4.pdf
دانشگاه تهران
مجله طب دامی ایران
2251-8894
5
3
2011
09
01
تاثیر تجویز تزریقی عصاره بابونه (Matricaria recutita L.) بر میزان جذب ایمونوگلوبولین G آغوز در گوساله های نوزاد
تاثیر تجویز تزریقی عصاره بابونه (Matricaria recutita L.) بر میزان جذب ایمونوگلوبولین G آغوز در گوساله های نوزاد
169
171
23844
10.22059/ijvm.2011.23844
EN
محمدرضا
مخبر دزفولی
حمیدرضا
محمدی
محمدقلی
نادعلیان
زهرا
ناظم بکایی
عباس
حاجی آخوندی
غلامرضا
نیکبخت بروجنی
پرویز
تاجیک
رضا
جمشیدی
Journal Article
1970
01
01
در این مطالعه تاثیر عصاره بابونه بر جذب ایمونوگلوبولین G در گوساله های نوزاد مورد بررسی قرار گرفت. عصاره اتانولی بابونه با دز 111 میلیگرم بر میلی لیتر بدست آمد. 24 راس گوساله به ظاهر سالم در 4 گروه مقابل به طور تصادفی قرار گرفتند: 1) بابونه با دز کم (LC: 5/5 میلیگرم بر کیلوگرم وزن دام)، 2) بابونه با دز متوسط (MC: 11 میلیگرم بر کیلوگرم وزن دام)، 3) بابونه با دز بالا (HC: 22 میلیگرم بر کیلوگرم وزن دام)، درمان ها 1 ساعت پس از تولد گوساله ها انجام شد. عصاره بابونه به شکل داخل وریدی (ورید وداج) قبل از خوراندن آغوز تزریق گردید. اختلاف معنی داری در غلظت IgG سرم گوساله های LC و CO در ساعت 48 مشاهده نشد (P=0.792). گوساله های MC افزایش معنی داری را در ساعت 48 در مقایسه با گوساله های LC و CO نشان دادند (به ترتیب P=0.002, P=0.003). تفاوت بین گوساله های MC و HC در ساعت 48 معنی دار نبود (P=0.264). نتایج حاصل نشان نشان داد که استفاده از عصاره بابونه با دز مناسب در بدو تولد می تواند بر جذب IgG آغوز در گوساله های نوزاد تاثیر داشته باشد.
در این مطالعه تاثیر عصاره بابونه بر جذب ایمونوگلوبولین G در گوساله های نوزاد مورد بررسی قرار گرفت. عصاره اتانولی بابونه با دز 111 میلیگرم بر میلی لیتر بدست آمد. 24 راس گوساله به ظاهر سالم در 4 گروه مقابل به طور تصادفی قرار گرفتند: 1) بابونه با دز کم (LC: 5/5 میلیگرم بر کیلوگرم وزن دام)، 2) بابونه با دز متوسط (MC: 11 میلیگرم بر کیلوگرم وزن دام)، 3) بابونه با دز بالا (HC: 22 میلیگرم بر کیلوگرم وزن دام)، درمان ها 1 ساعت پس از تولد گوساله ها انجام شد. عصاره بابونه به شکل داخل وریدی (ورید وداج) قبل از خوراندن آغوز تزریق گردید. اختلاف معنی داری در غلظت IgG سرم گوساله های LC و CO در ساعت 48 مشاهده نشد (P=0.792). گوساله های MC افزایش معنی داری را در ساعت 48 در مقایسه با گوساله های LC و CO نشان دادند (به ترتیب P=0.002, P=0.003). تفاوت بین گوساله های MC و HC در ساعت 48 معنی دار نبود (P=0.264). نتایج حاصل نشان نشان داد که استفاده از عصاره بابونه با دز مناسب در بدو تولد می تواند بر جذب IgG آغوز در گوساله های نوزاد تاثیر داشته باشد.
https://ijvm.ut.ac.ir/article_23844_0dce9a4c1ae247db0d885b4950b0e0f6.pdf
دانشگاه تهران
مجله طب دامی ایران
2251-8894
5
3
2011
09
01
بررسی هیستومورفومتریک مخاط دستگاه گوارش به دنبال تجویز مزمن گرلین در موش رات
بررسی هیستومورفومتریک مخاط دستگاه گوارش به دنبال تجویز مزمن گرلین در موش رات
173
177
23845
10.22059/ijvm.2011.23845
EN
Morteza
Zendehdel
9423 8252 0001 0000
مجید
طاعتی
آرش
خردمند
فرزام
شیخ زاده
مرتضی
زنده دل
9423 8252 0001 0000
Journal Article
1970
01
01
گرلین یک هورمون پپتیدی و دارای چندیدن اثر است که شناخته ترین اثر آن آزادسازی هورمون رشد از هیپوفیز است. گرلین باعث افزایش اشتها و اخذ غذا شده و مطالعات اخیر نشان می دهند که این هورمون در تنظیم عملکرد دستگاه گوارش، قلب و عروق و عملکرد سیستم ایمنی نیز نقش دارد. در این مطالعه گرلین بصورت مزمن تجویز و اثرات آن بر خصوصیات هیستومورفومتریک معده و بخش های مختلف مخاط روده در موش رات بررسی شد. نتایج نشان داد که در بین پارامتر های تحت بررسی از جمله مخاط دستگاه گوارش، طول غدد معده، ضخامت مخاط، طول پرزها و عمق کریپت های دوازدهه، تفاوت معنی داری بین گروه کنترل و گروه تحت درمان با گرلین وجود دارد (P<0.05). همچنین تجویز مزمن گرلین اثرات حفاظتی بر دستگاه گوارش داشته، بطوریکه باعث توسعه رشد مخاط در قسمت های فوقانی روده و همچنین افزایش غدد معدی در مخاط معده می شود.
گرلین یک هورمون پپتیدی و دارای چندیدن اثر است که شناخته ترین اثر آن آزادسازی هورمون رشد از هیپوفیز است. گرلین باعث افزایش اشتها و اخذ غذا شده و مطالعات اخیر نشان می دهند که این هورمون در تنظیم عملکرد دستگاه گوارش، قلب و عروق و عملکرد سیستم ایمنی نیز نقش دارد. در این مطالعه گرلین بصورت مزمن تجویز و اثرات آن بر خصوصیات هیستومورفومتریک معده و بخش های مختلف مخاط روده در موش رات بررسی شد. نتایج نشان داد که در بین پارامتر های تحت بررسی از جمله مخاط دستگاه گوارش، طول غدد معده، ضخامت مخاط، طول پرزها و عمق کریپت های دوازدهه، تفاوت معنی داری بین گروه کنترل و گروه تحت درمان با گرلین وجود دارد (P<0.05). همچنین تجویز مزمن گرلین اثرات حفاظتی بر دستگاه گوارش داشته، بطوریکه باعث توسعه رشد مخاط در قسمت های فوقانی روده و همچنین افزایش غدد معدی در مخاط معده می شود.
گرلین یک هورمون پپتیدی و دارای چندیدن اثر است که شناخته ترین اثر آن آزادسازی هورمون رشد از هیپوفیز است. گرلین باعث افزایش اشتها و اخذ غذا شده و مطالعات اخیر نشان می دهند که این هورمون در تنظیم عملکرد دستگاه گوارش، قلب و عروق و عملکرد سیستم ایمنی نیز نقش دارد. در این مطالعه گرلین بصورت مزمن تجویز و اثرات آن بر خصوصیات هیستومورفومتریک معده و بخش های مختلف مخاط روده در موش رات بررسی شد. نتایج نشان داد که در بین پارامتر های تحت بررسی از جمله مخاط دستگاه گوارش، طول غدد معده، ضخامت مخاط، طول پرزها و عمق کریپت های دوازدهه، تفاوت معنی داری بین گروه کنترل و گروه تحت درمان با گرلین وجود دارد (P<0.05). همچنین تجویز مزمن گرلین اثرات حفاظتی بر دستگاه گوارش داشته، بطوریکه باعث توسعه رشد مخاط در قسمت های فوقانی روده و همچنین افزایش غدد معدی در مخاط معده می شود.
گرلین یک هورمون پپتیدی و دارای چندیدن اثر است که شناخته ترین اثر آن آزادسازی هورمون رشد از هیپوفیز است. گرلین باعث افزایش اشتها و اخذ غذا شده و مطالعات اخیر نشان می دهند که این هورمون در تنظیم عملکرد دستگاه گوارش، قلب و عروق و عملکرد سیستم ایمنی نیز نقش دارد. در این مطالعه گرلین بصورت مزمن تجویز و اثرات آن بر خصوصیات هیستومورفومتریک معده و بخش های مختلف مخاط روده در موش رات بررسی شد. نتایج نشان داد که در بین پارامتر های تحت بررسی از جمله مخاط دستگاه گوارش، طول غدد معده، ضخامت مخاط، طول پرزها و عمق کریپت های دوازدهه، تفاوت معنی داری بین گروه کنترل و گروه تحت درمان با گرلین وجود دارد (P<0.05). همچنین تجویز مزمن گرلین اثرات حفاظتی بر دستگاه گوارش داشته، بطوریکه باعث توسعه رشد مخاط در قسمت های فوقانی روده و همچنین افزایش غدد معدی در مخاط معده می شود.
https://ijvm.ut.ac.ir/article_23845_b91a2b5454e72f11981a298b5148325f.pdf
دانشگاه تهران
مجله طب دامی ایران
2251-8894
5
3
2011
09
01
تاثیر عصاره میوه عناب (زیزیفوس جوجوبا) بر فعالیت آنزیم کاتالاز و پراکسیداسیون چربی در قلب و گلبول های قرمز موش بزرگ آزمایشگاهی بدنبال مصرف طولانی مدت اتانول
تاثیر عصاره میوه عناب (زیزیفوس جوجوبا) بر فعالیت آنزیم کاتالاز و پراکسیداسیون چربی در قلب و گلبول های قرمز موش بزرگ آزمایشگاهی بدنبال مصرف طولانی مدت اتانول
179
183
23846
10.22059/ijvm.2011.23846
EN
Majid
Taati
حبیب اله
جوهری
مجید
طاعتی
پیمان
اسدیان
مسعود
علیرضائی
فرزام
شیخ زاده
Journal Article
1970
01
01
مصرف مزمن اتانل منجر به استرس اکسیداتیو در قلب و گلبول های قرمز موش صحرائی می شود. از آنجا که میوه عناب دارای آنتی اکسیدان های قوی مانند فلاونوئید ها است، هدف از مطالعه حاضر بررسی اثرات عصاره آبی میوه عناب بر قلب و گلبول های قرمز بدنبال مصرف مزمن اتانل است.28 سر موش بزرگ آزمایشگاهی از نژاد ویستار بصورت تصادفی به گروه های کنترل (دریافت کننده سرم فیزیولوژی) ، گروه عصاره آبی میوه عناب ( 200 میلی گرم /کیلوگرم)، گروه اتانل (4گرم/کیلوگرم)، گروه اتانل و عصاره با همان مقادیر گروه های 2 و 3 تقسیم شدند. حیوانات بصورت داخل معدی بمدت 8 هفته مواد مورد نظر را دریافت کردند. در انتهای دوره فعالیت کاتالاز و میزان TBARS در قلب و گلبول های قرمز موش ها اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که تجویز عصاره میوه عناب به موش هائیکه اتانل دریافت داشته بودند به میزان معنی داری TBARS را کاهش داده و فعالیت کاتالاز را در گلبول های قرمز در مقایسه با گروهی که تنها اتانل را دریافت داشته بود کاهش داد. در حالیکه هیچ تاثیری بر این پارامتر ها در بافت قلب نداشت. این یافته نشان می دهد که عصاره میوه عناب بخاطر اثرات آنتی اکسیدانی خود گلبول های قرمز را در برابر استرس اکسیداتیو ناشی از اتانل حفاظت می نماید در حالیکه اثرات آنتی اکسیدانی آن بر روی قلب کافی نیست.
مصرف مزمن اتانل منجر به استرس اکسیداتیو در قلب و گلبول های قرمز موش صحرائی می شود. از آنجا که میوه عناب دارای آنتی اکسیدان های قوی مانند فلاونوئید ها است، هدف از مطالعه حاضر بررسی اثرات عصاره آبی میوه عناب بر قلب و گلبول های قرمز بدنبال مصرف مزمن اتانل است.28 سر موش بزرگ آزمایشگاهی از نژاد ویستار بصورت تصادفی به گروه های کنترل (دریافت کننده سرم فیزیولوژی) ، گروه عصاره آبی میوه عناب ( 200 میلی گرم /کیلوگرم)، گروه اتانل (4گرم/کیلوگرم)، گروه اتانل و عصاره با همان مقادیر گروه های 2 و 3 تقسیم شدند. حیوانات بصورت داخل معدی بمدت 8 هفته مواد مورد نظر را دریافت کردند. در انتهای دوره فعالیت کاتالاز و میزان TBARS در قلب و گلبول های قرمز موش ها اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که تجویز عصاره میوه عناب به موش هائیکه اتانل دریافت داشته بودند به میزان معنی داری TBARS را کاهش داده و فعالیت کاتالاز را در گلبول های قرمز در مقایسه با گروهی که تنها اتانل را دریافت داشته بود کاهش داد. در حالیکه هیچ تاثیری بر این پارامتر ها در بافت قلب نداشت. این یافته نشان می دهد که عصاره میوه عناب بخاطر اثرات آنتی اکسیدانی خود گلبول های قرمز را در برابر استرس اکسیداتیو ناشی از اتانل حفاظت می نماید در حالیکه اثرات آنتی اکسیدانی آن بر روی قلب کافی نیست.
https://ijvm.ut.ac.ir/article_23846_416da2b4d2c0d9fc3a7f14b56ae9ee75.pdf
دانشگاه تهران
مجله طب دامی ایران
2251-8894
5
3
2011
09
01
تاثیر درمانی اسیدهای آلی بر درماتوفیتوزیس تجربی در خوکچههای هندی
تاثیر درمانی اسیدهای آلی بر درماتوفیتوزیس تجربی در خوکچههای هندی
185
188
23847
10.22059/ijvm.2011.23847
EN
حجت اله
شکری
فرزاد
اسدی
Journal Article
1970
01
01
هدف این مطالعه تعیین تاثیر درمانی اسیدهای سیتریک و تارتاریک بر درماتوفیتوزیس تجربی در خوکچههای هندی بود. در این مطالعه حساسیت تریکوفایتون منتاگروفایتس واریت? منتاگروفایتس به اسیدهای سیتریک و تارتاریک با روش ماکروبراث دایلوشن تعییین شد. در آزمایش بر روی حیوان? کرم اسیدهای ترکیبی بهصورت موضعی روزی یکبار بهمدت 10 روز متوالی استفاده شد که از روز پنجم پس از عفونت شروع گردید. حیوانات در گروه کنترل مثبت نیز با کرم یک درصد کلوتریمازول درمان شدند. نتایج این مطالعه نشان داد که فعالیت ضدقارچی اسیدهای ترکیبی شبیه به اسیدهای سیتریک و تارتاریک بهتنهایی بود. استفاده از کرم اسیدهای ترکیبی بهبودی کامل خوکچههای هندی مبتلا به درماتوفیتوزیس را نشان داد (P<0.05). یک بهبودی مشابهای از علائم موضعی حاصل شد زمانیکه حیوانات با کرم یک درصد کلوتریمازول درمان شدند. نتایج پیشنهاد میکنند که اسیدهای آلی همچون اسیدهای سیتریک و تارتاریک میتوانند بعنوان عوامل ضدقارچی قابل قبول در درماتوفیتوزیس مفید و موثر باشند.
هدف این مطالعه تعیین تاثیر درمانی اسیدهای سیتریک و تارتاریک بر درماتوفیتوزیس تجربی در خوکچههای هندی بود. در این مطالعه حساسیت تریکوفایتون منتاگروفایتس واریت? منتاگروفایتس به اسیدهای سیتریک و تارتاریک با روش ماکروبراث دایلوشن تعییین شد. در آزمایش بر روی حیوان? کرم اسیدهای ترکیبی بهصورت موضعی روزی یکبار بهمدت 10 روز متوالی استفاده شد که از روز پنجم پس از عفونت شروع گردید. حیوانات در گروه کنترل مثبت نیز با کرم یک درصد کلوتریمازول درمان شدند. نتایج این مطالعه نشان داد که فعالیت ضدقارچی اسیدهای ترکیبی شبیه به اسیدهای سیتریک و تارتاریک بهتنهایی بود. استفاده از کرم اسیدهای ترکیبی بهبودی کامل خوکچههای هندی مبتلا به درماتوفیتوزیس را نشان داد (P<0.05). یک بهبودی مشابهای از علائم موضعی حاصل شد زمانیکه حیوانات با کرم یک درصد کلوتریمازول درمان شدند. نتایج پیشنهاد میکنند که اسیدهای آلی همچون اسیدهای سیتریک و تارتاریک میتوانند بعنوان عوامل ضدقارچی قابل قبول در درماتوفیتوزیس مفید و موثر باشند.
https://ijvm.ut.ac.ir/article_23847_3e04666d5a8d622e9b7fdcf99da960ef.pdf