دانشگاه تهرانمجله طب دامی ایران2251-889413120190101ارزیابی محتویات هیدروکسی پرولین در بافت تاندون آلوگرافت منجمد پوشش داده شده با سلولهای بنیادی مزانشیمی و پلاسمای غنی از پلاکت در برهارزیابی محتویات هیدروکسی پرولین در بافت تاندون آلوگرافت منجمد پوشش داده شده با سلولهای بنیادی مزانشیمی و پلاسمای غنی از پلاکت در بره196986510.22059/ijvm.2019.256762.1004895ENرافد نجیم مجیدالخلیفه1مربی دانشگاه بصره، بصره، عراق. دانشجوی تحصیلات تکمیلی در گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایرانداودشریفی2گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایرانسعیدبکایی3گروه بهداشت و کنترل مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0003-3505-0270علیرضابشیری2گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایرانحسینشاد2گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایرانروح الهعیسی نژاد2گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایرانغلامرضاشمس4گروه علوم زیستی مقایسهای، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20180430<strong>زمینه مطالعه:</strong> در اکثر موارد، پیوند تاندون به منظور ترمیم آسیب به تاندون خمکننده و به علت اهمیت این تاندون مورد نیاز است. در نتیجه، همواره روشهایی برای افزایش سرعت در بازیابی خاصیت حیاتی بافت پیوندی آلوگرافت تاندون نیاز است. <br /><strong>هدف: </strong>هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی تاثیر سلولهای مزانشیمی و پلاسمای غنی از پلاکت بر روی محتویات هیدروکسیپرولین در بافت تاندون آلوگرافت منجمد بعد از پیوند در بره میباشد. <br /><strong>روش کار:</strong> در این مطالعه تجربی، قسمت میانی (پنج سانتیمتر) تاندون خمکننده انگشتی سطحی در پانزده بره از هر دو اندام قدامی برداشته شده و با تاندون آلوگرافت منجمد جایگزین شد. حیوانات مورد آزمایش به سه گروه پنجتایی شامل: گروه کنترل، گروه پلاسمای غنی از پلاکت و گروه سلولهای مزانشیمی تقسیم شدند. غلظت هیدروکسی پرولین بعد از گذشت 60 روز اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از student t test ارزیابی شد (0.05><em>P</em>%). <br /><strong>نتایج:</strong> مقدار طبیعی محتویات هیدروکسیپرولین 137.171±5.291 میلیگرم در هر گرم ماده خشک بود. این مقدار در گروه کنترل 87.694±6.502، در گروه پلاسمای غنی از پلاکت 99.694±1.839 و در گروه سلولهای بنیادی مزانشیمی 134.322±2.123 میلیگرم در هر گرم ماده خشک بود (0.05><em>P</em>%). نتایج مابین گروه کنترل و تاندونهای نرمال همان حیوان به طور کاملا معنادار متفاوت بود. همچنین محتویات هیدروکسیپرولین گروه سلولهای بنیادی مزانشیمی در مقیسه با گروه کنترل و گروه پلاسمای غنی از پلاکت افزایش مشخص داشت. <br /><strong>نتیجه</strong><strong></strong><strong>گیری نهایی:</strong> نتایج این مطالعه نشان میدهد که سلولهای بنیادی مزانشیمی میتوانند باعث افزایش محتویات هیدروکسیپرولین در تاندون آلوگرافت منجمد پیوند شده در بره شوند.<strong>زمینه مطالعه:</strong> در اکثر موارد، پیوند تاندون به منظور ترمیم آسیب به تاندون خمکننده و به علت اهمیت این تاندون مورد نیاز است. در نتیجه، همواره روشهایی برای افزایش سرعت در بازیابی خاصیت حیاتی بافت پیوندی آلوگرافت تاندون نیاز است. <br /><strong>هدف: </strong>هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی تاثیر سلولهای مزانشیمی و پلاسمای غنی از پلاکت بر روی محتویات هیدروکسیپرولین در بافت تاندون آلوگرافت منجمد بعد از پیوند در بره میباشد. <br /><strong>روش کار:</strong> در این مطالعه تجربی، قسمت میانی (پنج سانتیمتر) تاندون خمکننده انگشتی سطحی در پانزده بره از هر دو اندام قدامی برداشته شده و با تاندون آلوگرافت منجمد جایگزین شد. حیوانات مورد آزمایش به سه گروه پنجتایی شامل: گروه کنترل، گروه پلاسمای غنی از پلاکت و گروه سلولهای مزانشیمی تقسیم شدند. غلظت هیدروکسی پرولین بعد از گذشت 60 روز اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از student t test ارزیابی شد (0.05><em>P</em>%). <br /><strong>نتایج:</strong> مقدار طبیعی محتویات هیدروکسیپرولین 137.171±5.291 میلیگرم در هر گرم ماده خشک بود. این مقدار در گروه کنترل 87.694±6.502، در گروه پلاسمای غنی از پلاکت 99.694±1.839 و در گروه سلولهای بنیادی مزانشیمی 134.322±2.123 میلیگرم در هر گرم ماده خشک بود (0.05><em>P</em>%). نتایج مابین گروه کنترل و تاندونهای نرمال همان حیوان به طور کاملا معنادار متفاوت بود. همچنین محتویات هیدروکسیپرولین گروه سلولهای بنیادی مزانشیمی در مقیسه با گروه کنترل و گروه پلاسمای غنی از پلاکت افزایش مشخص داشت. <br /><strong>نتیجه</strong><strong></strong><strong>گیری نهایی:</strong> نتایج این مطالعه نشان میدهد که سلولهای بنیادی مزانشیمی میتوانند باعث افزایش محتویات هیدروکسیپرولین در تاندون آلوگرافت منجمد پیوند شده در بره شوند.https://ijvm.ut.ac.ir/article_69865_50c97f318018912e29ca7c4d4e18c78b.pdfدانشگاه تهرانمجله طب دامی ایران2251-889413120190101ارزیابی اثرات سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی کشت داده شده بر روی پرده آمنیوتیک آسلولار در التیام زخم قسمتهای انتهایی اندام در اسبارزیابی اثرات سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی کشت داده شده بر روی پرده آمنیوتیک آسلولار در التیام زخم قسمتهای انتهایی اندام در اسب11257010510.22059/ijvm.2019.244278.1004854ENباسمکاظم خشجوری1گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایرانسید مهدیقمصری1گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایران
2پژوهشکده تحقیقات زیست پزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانمحمدمهدیدهقان1گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایران
2پژوهشکده تحقیقات زیست پزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0002-8825-9070سعیدفرزاد مهاجری1گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایران
2پژوهشکده تحقیقات زیست پزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0003-4694-347Xحسینغلامیحنانهگلشاهی3مرکز تحقیقات ریزفناوری زیستی، پژوهشکده فناوریهای نوین علوم پزشکی جهاد دانشگاهی ـ ابن سینا، تهران، ایرانJournal Article20180619<strong>زمینه مطالعه:</strong> در زخمهای اندام حرکتی اسب، به علت خونرسانی ضعیفتر و سطح پایین اکسیژن خون در بخشهای تحتانی اندام، عدم تعادل فاکتورهای رشد مرتبط با التیام زخم در روند التیام تأثیر منفی میگذارد. پرده آمنیوتیک آسلولار به علت خواص زیستی و مکانیکی خاص، با ایجاد شرایط مناسب روند التیام به عنوان یک داربست برای درمان زخم استفاده میشود. <br /><strong>هدف: </strong>این تحقیق به منظور ارزیابی اثر سلول های بنیادی مشتق از چربی کشت داده شده روی پرده آمنیوتیک آسلولار در التیام زخمهای قسمت تحتانی اندام حرکتی اسب، انجام پذیرفت. <br /><strong>روش کار:</strong> نمونه چربی از ناحیه قاعده دم اسب در شرایط آسپتیک اخذ و بلافاصله به آزمایشگاه انتقال داده شد. سلولها با استفاده از روش مکانیکی و هضم آنزیمی جداسازی و پاساژ داده شدند و در مرحله بعد روی پرده آمنیوتیک آسلولار کشت داده شدند. سپس پرده آمنیوتیک آسلولار واجد سلول های بنیادی مشتق از چربی به زخمهای تمام ضخامت 3*2 سانتی متری ایجاد شده در ناحیه متاتارس اندام حرکتی به صورت پوشش روی زخم قرار گرفت. زخمها به چهار گروه تقسیم شدند: گروه اول درمان: پرده آمنیوتیک آسلولار واجد سلولهای بنیادی مشتق از چربی، گروه دوم درمان: پرده آمنیوتیک آسلولار، گروه سوم درمان: سولفادیازین، گروه چهارم: شاهد و بدون درمان. تصویربرداری دیجیتال از زخم ها در هر تغییر پانسمان و اخذ نمونههای بیوپسی به منظورارزیابی هیستوپاتولوژی در روزهای 5، 15 و 30 پس از درمان انجام گرفت. <br /><strong>نتایج:</strong> در بررسیهای ژئومتری تصاویر زخمها، گروه درمان با پرده آمنیوتیک آسلولار واجد سلول های بنیادی به طور معنیداری در شاخصهای بازسازی بافت پوششی و اندازه و جمع شدگی زخم، در مقایسه با سه گروه دیگر، وضعیت بهتری را نشان داد (0.05><em>P</em>). در ارزیابیهای میکروسکوپیک، بازسازی بافت پوششی در روز 5 درمان زخم، گروههای درمان با پرده آمنیوتیک آسلولار واجد سلولهای بنیادی و پرده آمنیوتیک آسلولار به تنهایی، به طور معنیداری بیشتر از گروه کنترل بود (0.05><em>P</em>). میزان فیبروپلازی در روز 15 در دو گروه درمان با پرده آمنیوتیک آسلولار (با و بدون سلول بنیادی مزانشیمی) در مقایسه با گروه درمان با سولفادیازین اختلافی معنیدار را نشان می داد (0.05><em>P</em>). <br /><strong>نتیجه گیری نهایی:</strong> این نتایج نشان دهنده اثرات مثبت استفاده از پرده آمنیوتیک آسلولار برای بهبود کیفیت و سرعت بهبود زخم است. استفاده از پرده آمنیوتیک آسلولار به همراه سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از چربی نتایج بهتری نشان میدهد.<strong>زمینه مطالعه:</strong> در زخمهای اندام حرکتی اسب، به علت خونرسانی ضعیفتر و سطح پایین اکسیژن خون در بخشهای تحتانی اندام، عدم تعادل فاکتورهای رشد مرتبط با التیام زخم در روند التیام تأثیر منفی میگذارد. پرده آمنیوتیک آسلولار به علت خواص زیستی و مکانیکی خاص، با ایجاد شرایط مناسب روند التیام به عنوان یک داربست برای درمان زخم استفاده میشود. <br /><strong>هدف: </strong>این تحقیق به منظور ارزیابی اثر سلول های بنیادی مشتق از چربی کشت داده شده روی پرده آمنیوتیک آسلولار در التیام زخمهای قسمت تحتانی اندام حرکتی اسب، انجام پذیرفت. <br /><strong>روش کار:</strong> نمونه چربی از ناحیه قاعده دم اسب در شرایط آسپتیک اخذ و بلافاصله به آزمایشگاه انتقال داده شد. سلولها با استفاده از روش مکانیکی و هضم آنزیمی جداسازی و پاساژ داده شدند و در مرحله بعد روی پرده آمنیوتیک آسلولار کشت داده شدند. سپس پرده آمنیوتیک آسلولار واجد سلول های بنیادی مشتق از چربی به زخمهای تمام ضخامت 3*2 سانتی متری ایجاد شده در ناحیه متاتارس اندام حرکتی به صورت پوشش روی زخم قرار گرفت. زخمها به چهار گروه تقسیم شدند: گروه اول درمان: پرده آمنیوتیک آسلولار واجد سلولهای بنیادی مشتق از چربی، گروه دوم درمان: پرده آمنیوتیک آسلولار، گروه سوم درمان: سولفادیازین، گروه چهارم: شاهد و بدون درمان. تصویربرداری دیجیتال از زخم ها در هر تغییر پانسمان و اخذ نمونههای بیوپسی به منظورارزیابی هیستوپاتولوژی در روزهای 5، 15 و 30 پس از درمان انجام گرفت. <br /><strong>نتایج:</strong> در بررسیهای ژئومتری تصاویر زخمها، گروه درمان با پرده آمنیوتیک آسلولار واجد سلول های بنیادی به طور معنیداری در شاخصهای بازسازی بافت پوششی و اندازه و جمع شدگی زخم، در مقایسه با سه گروه دیگر، وضعیت بهتری را نشان داد (0.05><em>P</em>). در ارزیابیهای میکروسکوپیک، بازسازی بافت پوششی در روز 5 درمان زخم، گروههای درمان با پرده آمنیوتیک آسلولار واجد سلولهای بنیادی و پرده آمنیوتیک آسلولار به تنهایی، به طور معنیداری بیشتر از گروه کنترل بود (0.05><em>P</em>). میزان فیبروپلازی در روز 15 در دو گروه درمان با پرده آمنیوتیک آسلولار (با و بدون سلول بنیادی مزانشیمی) در مقایسه با گروه درمان با سولفادیازین اختلافی معنیدار را نشان می داد (0.05><em>P</em>). <br /><strong>نتیجه گیری نهایی:</strong> این نتایج نشان دهنده اثرات مثبت استفاده از پرده آمنیوتیک آسلولار برای بهبود کیفیت و سرعت بهبود زخم است. استفاده از پرده آمنیوتیک آسلولار به همراه سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از چربی نتایج بهتری نشان میدهد.https://ijvm.ut.ac.ir/article_70105_05e533f2747e1de5c31fb281900a6f25.pdfدانشگاه تهرانمجله طب دامی ایران2251-889413120190101ردیابی و تعیین ویژگیهای مولکولی روتاویروسهای پرندگان در مزارع گوشتی در گیلانردیابی و تعیین ویژگیهای مولکولی روتاویروسهای پرندگان در مزارع گوشتی در گیلان27367004910.22059/ijvm.2018.265109.1004919ENفاطمهپورصفرگروه بهداشت و بیماریهای طیور، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایرانوحیدکریمی1گروه بیماریهای طیور، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران ، تهران، ایرانآرشقلیانچی لنگرودیگروه میکروبیولوژی و ایمونولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانحسینحسینی3گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران0000-0003-2696-621Xفاطمهموسویگروه میکروبیولوژی و ایمونولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانJournal Article20180801<strong>زمینه مطالعه:</strong> روتاویروسهای پرندگان از عوامل مهم التهاب روده در پرندگان بوده و دارای گسترش جهانی میباشند. این ویروسها نقش مهمی در سندروم کوتولگی و از رشد ماندگی در مرغها دارند. <br /><strong>هدف: </strong>هدف این مطالعه ردیابی و تعیین ویژگیهای مولکولی روتاویروسهای پرندگان در مزارع گوشتی استان گیلان میباشد. <br /><strong>روش کار: </strong>در این مطالعه، 100 نمونه ازروده مرغان گوشتی سالم و بیمار در مزارع مختلف جمع آوری گردیدند و به وسیله روش RT-PCR بر روی ژن NSP4 مورد آزمایش قرار گرفتند. برای تعیین ویژگیهای ویروسهای ردیابی شده، از توالی یابی ژن NSP4 استفاده گردید. <br /><strong>نتایج:</strong> با استاده از RT-PCR روتاویروسهای پرندگان در 46% نمونهها ردیابی شدند. توالی یابی نسبی هفت ژن NSP4 و آنالیز فیلوژنتیکی آنها نشان داد که ویروسها متعلق به گروه A روتاویروسهای پرندگان بوده و درصد شباهت بین آنها 52/97 تا 100% است. تشابه توالی بین ویروسهای این مطالعه و روتاویروسهای مرغی قبلی 68/31 تا 5/99 % بود. در مقایسه با روتاویروس بوقلمون (Ty-1)، و روتاویروس کبوتر، شباهت به ترتیب بین 98/76 تا 22/78% و 75/74 تا 98/76% نشان داده شد. تفاوتهای مشخصی بین روتاویروسهای این مطالعه و روتاویروسهای انسان و خوک با تشابه 19/31 تا 86/38% برای ویروسهای خوک و 77/47 تا 02/48% برای ویروسهای انسان مشاهده شد. <br /><strong>نتیجه گیری نهایی: </strong>این مطالعه، برای اولین بار، ویژگیهای مولکولی روتاویروسهای پرندگان در ایران را تعیین نمود. نتایج این مطالعه نشان داد که گروه A روتاویروسهای پرندگان یکی از پاتوژنهای رودهای مهم در مرغهای گوشتی استان گیلان میباشند. مطالعه بیشتر بر روی ساختار کل ژنوم میتواند فرایند تکاملی روتاویروسهای پرندگان در حال گردش در ایران را توضیح دهد.<strong>زمینه مطالعه:</strong> روتاویروسهای پرندگان از عوامل مهم التهاب روده در پرندگان بوده و دارای گسترش جهانی میباشند. این ویروسها نقش مهمی در سندروم کوتولگی و از رشد ماندگی در مرغها دارند. <br /><strong>هدف: </strong>هدف این مطالعه ردیابی و تعیین ویژگیهای مولکولی روتاویروسهای پرندگان در مزارع گوشتی استان گیلان میباشد. <br /><strong>روش کار: </strong>در این مطالعه، 100 نمونه ازروده مرغان گوشتی سالم و بیمار در مزارع مختلف جمع آوری گردیدند و به وسیله روش RT-PCR بر روی ژن NSP4 مورد آزمایش قرار گرفتند. برای تعیین ویژگیهای ویروسهای ردیابی شده، از توالی یابی ژن NSP4 استفاده گردید. <br /><strong>نتایج:</strong> با استاده از RT-PCR روتاویروسهای پرندگان در 46% نمونهها ردیابی شدند. توالی یابی نسبی هفت ژن NSP4 و آنالیز فیلوژنتیکی آنها نشان داد که ویروسها متعلق به گروه A روتاویروسهای پرندگان بوده و درصد شباهت بین آنها 52/97 تا 100% است. تشابه توالی بین ویروسهای این مطالعه و روتاویروسهای مرغی قبلی 68/31 تا 5/99 % بود. در مقایسه با روتاویروس بوقلمون (Ty-1)، و روتاویروس کبوتر، شباهت به ترتیب بین 98/76 تا 22/78% و 75/74 تا 98/76% نشان داده شد. تفاوتهای مشخصی بین روتاویروسهای این مطالعه و روتاویروسهای انسان و خوک با تشابه 19/31 تا 86/38% برای ویروسهای خوک و 77/47 تا 02/48% برای ویروسهای انسان مشاهده شد. <br /><strong>نتیجه گیری نهایی: </strong>این مطالعه، برای اولین بار، ویژگیهای مولکولی روتاویروسهای پرندگان در ایران را تعیین نمود. نتایج این مطالعه نشان داد که گروه A روتاویروسهای پرندگان یکی از پاتوژنهای رودهای مهم در مرغهای گوشتی استان گیلان میباشند. مطالعه بیشتر بر روی ساختار کل ژنوم میتواند فرایند تکاملی روتاویروسهای پرندگان در حال گردش در ایران را توضیح دهد.https://ijvm.ut.ac.ir/article_70049_573ce90b84a553ed0553079b01c84561.pdfدانشگاه تهرانمجله طب دامی ایران2251-889413120190101یافته های اولتراسونوگرافی کبد در یک گله گوسفند مبتلا به فاسیولوز مزمنیافته های اولتراسونوگرافی کبد در یک گله گوسفند مبتلا به فاسیولوز مزمن37436978410.22059/ijvm.2018.254143.1004888ENسیامکعلیزادهگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، واحد ارومیه، دانشگاه آزاد اسلامی، ارومیه، ایران0000-0003-1112-7026توحیدمحمدیگروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، واحد ارومیه، دانشگاه آزاد اسلامی، ارومیه، ایرانJournal Article20180625<strong>زمینه مطالعه:</strong> <em>فاسیولاهپاتیکا</em> گونهای از ترماتودهایی است که عمدتاً بر کبد گوسفندان تأثیر گذاشته و این دامها به طور اتفاقی با خوردن گیاهان یا مواد آشامیدنی آلوده به متاسرکر این انگل مبتلا میشوند. این انگلها با تخریب بافتهای کبدی و مجاری صفراوی میتوانند باعث خسارات اقتصادی زیادی شوند. <br /><strong>هدف: </strong>هدف از این مطالعه ارزیابی نقش تشخیصی اولتراسونوگرافی در فاسیولوز کبدی گوسفندان و ارائه نماهای اولتراسونوگرافی فاسیولوز در کبد میباشد. <br /><strong>روش</strong><strong></strong><strong>کار: </strong>در این مطالعه مقطعی-توصیفی، 256 رأس گوسفند از نژاد ماکویی شامل 130 رأس گوسفند نر (8/50 درصد) و 126 رأس گوسفند ماده (2/49 درصد) که با آزمایشات شناورسازی مدفوع و دیدن تخم انگلها و آزمایشات الایزا وجود بیماری فاسیولیاز در آنها تأیید شده بود به بخش رادیولوژی و سونوگرافی ارجاع شده و تحت سونوگرافی داپلر قرار گرفتند. میانگین سن گوسفندهای مورد مطالعه 1/2 سال ( حداقل سن 7 ماه و حداکثر سن 6 سال) بود. دادهها پس ازجمعآوری با نرم افزار آماری SPSS (ویراست 5/11) پردازش گردیدند و آزمون آماری مورد استفاده نیز آزمون آماری کای اسکوئر بود. <em>P</em> کمتر از 05/0 معنیدار در نظرگرفته شد. <br /><strong>نتایج:</strong> در نتایج به دست آمده 6/55 درصد از گوسفندان آسیت در محوطه شکمی داشته و به ترتیب 7/5 درصد، 3/11 درصد و 8/4 درصد از آنها ابتلای مجاری صفراوی،کیسه صفرا و ابتلای همزمان کبد و مجاری صفراوی داشتند و در 6/22 درصد گوسفندها هیچ یافته غیر عادی در سونوگرافی دیده نشد. شایعترین محل آسیب، بخش خلفی لوب راست کبد بود. بین محل درگیری، سن و جنس بیماران تفاوت آماری معنیداری به دست نیامد. <br /><strong>نتیجه</strong><strong></strong><strong>گیری</strong><strong></strong><strong>نهایی:</strong> بر اساس این مطالعه اولتراسونوگرافی میتواند نقش مهمی در تشخیص و پیگیری درمان فاسیولوز گوسفندی داشته باشد.<strong>زمینه مطالعه:</strong> <em>فاسیولاهپاتیکا</em> گونهای از ترماتودهایی است که عمدتاً بر کبد گوسفندان تأثیر گذاشته و این دامها به طور اتفاقی با خوردن گیاهان یا مواد آشامیدنی آلوده به متاسرکر این انگل مبتلا میشوند. این انگلها با تخریب بافتهای کبدی و مجاری صفراوی میتوانند باعث خسارات اقتصادی زیادی شوند. <br /><strong>هدف: </strong>هدف از این مطالعه ارزیابی نقش تشخیصی اولتراسونوگرافی در فاسیولوز کبدی گوسفندان و ارائه نماهای اولتراسونوگرافی فاسیولوز در کبد میباشد. <br /><strong>روش</strong><strong></strong><strong>کار: </strong>در این مطالعه مقطعی-توصیفی، 256 رأس گوسفند از نژاد ماکویی شامل 130 رأس گوسفند نر (8/50 درصد) و 126 رأس گوسفند ماده (2/49 درصد) که با آزمایشات شناورسازی مدفوع و دیدن تخم انگلها و آزمایشات الایزا وجود بیماری فاسیولیاز در آنها تأیید شده بود به بخش رادیولوژی و سونوگرافی ارجاع شده و تحت سونوگرافی داپلر قرار گرفتند. میانگین سن گوسفندهای مورد مطالعه 1/2 سال ( حداقل سن 7 ماه و حداکثر سن 6 سال) بود. دادهها پس ازجمعآوری با نرم افزار آماری SPSS (ویراست 5/11) پردازش گردیدند و آزمون آماری مورد استفاده نیز آزمون آماری کای اسکوئر بود. <em>P</em> کمتر از 05/0 معنیدار در نظرگرفته شد. <br /><strong>نتایج:</strong> در نتایج به دست آمده 6/55 درصد از گوسفندان آسیت در محوطه شکمی داشته و به ترتیب 7/5 درصد، 3/11 درصد و 8/4 درصد از آنها ابتلای مجاری صفراوی،کیسه صفرا و ابتلای همزمان کبد و مجاری صفراوی داشتند و در 6/22 درصد گوسفندها هیچ یافته غیر عادی در سونوگرافی دیده نشد. شایعترین محل آسیب، بخش خلفی لوب راست کبد بود. بین محل درگیری، سن و جنس بیماران تفاوت آماری معنیداری به دست نیامد. <br /><strong>نتیجه</strong><strong></strong><strong>گیری</strong><strong></strong><strong>نهایی:</strong> بر اساس این مطالعه اولتراسونوگرافی میتواند نقش مهمی در تشخیص و پیگیری درمان فاسیولوز گوسفندی داشته باشد.https://ijvm.ut.ac.ir/article_69784_32a526de9182b9fc3000a2058236a58a.pdfدانشگاه تهرانمجله طب دامی ایران2251-889413120190101خصوصیات ژنتیکی کنه آرگاس پرسیکوس ایران بر مبنای توالی ژن میتوکندریایی
COX1 و16SrRNAخصوصیات ژنتیکی کنه آرگاس پرسیکوس ایران بر مبنای توالی ژن میتوکندریایی
COX1 و16SrRNA45577010610.22059/ijvm.2019.266128.1004926ENشهریاریاوری1گروه انگل شناسی، مرکز مطالعات کنهای و بیماریهای منتقله ایران، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایرانصدیقهنبییانگروه انگل شناسی، مرکز مطالعات کنه ای و بیماریهای منتقله ایران ، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایران.الههابراهیم زاده آبکوهگروه پاتوبیولوژی ،دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران.پرویزشایانگروه انگل شناسی، مرکز مطالعات کنه ای و بیماریهای منتقله ایران ، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایران.0000-0002-4666-3235حمیدرضاشکرانیگروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه لرستان، لرستان، ایران.0000-0001-5692-3718Journal Article20180731<strong>زمینه مطالعه:</strong> اهمیت <em>آرگاس پرسیکوس</em> در دامپزشکی و بهداشت است و توانایی انتقال بسیاری ازعوال عفونی مانند <em>بورلیا آنسرینا</em> (اسپیروکتوزیس ماکیان) و<em> اجپتینلا پولروم </em>را دارد، تشخیص ریخت شناسی در آرگاس به دلیل شباهت ظاهری دشوار است. <br /><strong>هدف: </strong>این مطالعه تحلیل مولکولی بر اساس PCR دوژن COX1 و 16SrRNAوتحلیل توالی یاب محصول تکثیر آنها در <em>آرگاس پرسیکوس</em> چند استان کشور ایران را مد نظر داشت. <br /><strong>مواد و روش کار:</strong> از 70 مورد کنه <em>آرگاس پرسیکوس</em> جمع آوری شده که با ویژگیهای ریخت شناسی تایید شدند، هشت کنه از پنج استان کشور برای تحلیل ژنی انتخاب شدند، DNA آنها استخراج و با استفاده از پرایمرهای مشتق شده از دوژن COX1 و 16SrRNAتکثیر این دو ژن صورت گرفت ، محصول توالی یابی شد و بر اساس نرم افزار توالی یابی کروماس و مرتب سازی توالیها با نرم افزار (Clustal W) تجزیه وتحلیل فیلوژنتیکی آن با استفاده از برنامه MEGA ver. 6.06 با بیشترین اعتماد انجام شد. <br /><strong>نتایج: </strong>نتایج تعیین توالی نشان داد که تمام هشت نمونه متعلق به گونه <em>آرگاس پرسیکوس</em> بودند. توالیهای نوکلئوتیدی نشان داد که تفاوتهای توالی بین دو ژن (ژن 16S rRNA و COX1) بین جدایههای ما بسیار نادر بود. تمام جدایهها ازمناطق مختلف استانهای مختلف به جز یک جدایه از گیلان غرب استان کرمانشاه که تنها یک نوکلئوتید اختلاف داشت یکسان بودند، در <em>آرگاس پرسیکوس</em> گیلان غرب کرمانشاه با دیگر نقاط جهان مانند آفریقای جنوبی وآمریکا 1دراختلاف بود، <em>آرگاس پرسیکوس</em> ایران در درخت فیلوژنی در کلاد آفریقای جنوبی، ایتالیا، چین و جنوب استرالیا قرار دارد. <br /><strong>نتیجه گیری نهایی: </strong>یافتههای ما نشان میدهد که رابطه ی فیلوژنتیک بسیار نزدیکی بین نمونههای <em>آرگاس پرسیکوس</em> در مناطق مختلف ایران وجود دارد.<strong>زمینه مطالعه:</strong> اهمیت <em>آرگاس پرسیکوس</em> در دامپزشکی و بهداشت است و توانایی انتقال بسیاری ازعوال عفونی مانند <em>بورلیا آنسرینا</em> (اسپیروکتوزیس ماکیان) و<em> اجپتینلا پولروم </em>را دارد، تشخیص ریخت شناسی در آرگاس به دلیل شباهت ظاهری دشوار است. <br /><strong>هدف: </strong>این مطالعه تحلیل مولکولی بر اساس PCR دوژن COX1 و 16SrRNAوتحلیل توالی یاب محصول تکثیر آنها در <em>آرگاس پرسیکوس</em> چند استان کشور ایران را مد نظر داشت. <br /><strong>مواد و روش کار:</strong> از 70 مورد کنه <em>آرگاس پرسیکوس</em> جمع آوری شده که با ویژگیهای ریخت شناسی تایید شدند، هشت کنه از پنج استان کشور برای تحلیل ژنی انتخاب شدند، DNA آنها استخراج و با استفاده از پرایمرهای مشتق شده از دوژن COX1 و 16SrRNAتکثیر این دو ژن صورت گرفت ، محصول توالی یابی شد و بر اساس نرم افزار توالی یابی کروماس و مرتب سازی توالیها با نرم افزار (Clustal W) تجزیه وتحلیل فیلوژنتیکی آن با استفاده از برنامه MEGA ver. 6.06 با بیشترین اعتماد انجام شد. <br /><strong>نتایج: </strong>نتایج تعیین توالی نشان داد که تمام هشت نمونه متعلق به گونه <em>آرگاس پرسیکوس</em> بودند. توالیهای نوکلئوتیدی نشان داد که تفاوتهای توالی بین دو ژن (ژن 16S rRNA و COX1) بین جدایههای ما بسیار نادر بود. تمام جدایهها ازمناطق مختلف استانهای مختلف به جز یک جدایه از گیلان غرب استان کرمانشاه که تنها یک نوکلئوتید اختلاف داشت یکسان بودند، در <em>آرگاس پرسیکوس</em> گیلان غرب کرمانشاه با دیگر نقاط جهان مانند آفریقای جنوبی وآمریکا 1دراختلاف بود، <em>آرگاس پرسیکوس</em> ایران در درخت فیلوژنی در کلاد آفریقای جنوبی، ایتالیا، چین و جنوب استرالیا قرار دارد. <br /><strong>نتیجه گیری نهایی: </strong>یافتههای ما نشان میدهد که رابطه ی فیلوژنتیک بسیار نزدیکی بین نمونههای <em>آرگاس پرسیکوس</em> در مناطق مختلف ایران وجود دارد.https://ijvm.ut.ac.ir/article_70106_a12973d676a912d843d5612ba9978c8c.pdfدانشگاه تهرانمجله طب دامی ایران2251-889413120190101شناسایی ملکولی و آنالیز فیلوژنی عقرب همیسکورپیوس لپچروس ایران بر اساس توالی ژن سیتوکروم C اکسیدازشناسایی ملکولی و آنالیز فیلوژنی عقرب همیسکورپیوس لپچروس ایران بر اساس توالی ژن سیتوکروم C اکسیداز59676995410.22059/ijvm.2018.245802.1004883ENعباسجلودارگروه علوم پایه بخش بیوشیمی و بیولوژی مولکولی ، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانJournal Article20180821<strong>زمینه مطالعه:</strong> <em>همیسکورپیوس لپچروس</em> یک عقرب با اهمیت از نظر پزشکی است که بموازات مرز ایران بویژه در استان خوزستان واقع در جنوی غرب ایران یافت می شود. این تنها گونه عقرب از خانواده غیر بوتیده است که در جنوب ایران علاوه بر اینکه بطور بالقوهای کشنده است، عامل اصلی درماتیت شدید ناشی از گزش عقربها نیز می باشد. <br /><strong>هدف:</strong> هدف از این مطالعه شناسایی ملکولی و آنالیز فیلوژنیک عقرب <em>همیسکورپیوس لپچروس</em> با استفاده از ژن سیتوکروم اکسیداز C بود. <br /><strong>روش کار: </strong>قطعه ژن 624 نوکلئوتیدی سیتوکروم اکسیداز C زیر واحد 1 (COXI) با استفاده از آغازگرهای اختصاصی بوسیله واکنش پلیمراز زنجیره ای تکثیر و سپس توالی یابی گردید. <br /><strong>نتایج:</strong> پس از توالی یابی محصول PCR، مطابق نتایج فیلوژنیک، توالی های مشابه از خانواده همیسکورپیونیده در چهار گروه مشخص (A1 ,A2 ,B and C) با در صد مشابهت در محدوده بین 96-77 گروه بندی شدند. در این گروه بندی، قطعه ژن تکثیر شده Hl-Kh با ژن همولوگ عقرب <em>همیسکورپیوس لپچروس</em> جدا شده از ایذه در استان خوزستان ایران که در گروه B قرار گرفتند نزدیکی نسبتاً بالایی با یکدیکر نشان میدادند (96). فاصله ژنتیکی قطعه ژن Hl-Kh با گروههای A1، A2 و C در محدوده 19-16 درصد قرار داشت، در حالیکه کمترین فاصله ژنتیکی این قطعه ژن با قطعه جدا شده Hl در گروه B بمیزان 6 درصد گزارش گردید. <br /><strong>نتیجه گیری نهایی:</strong> هرچند که با توجه به کوچکی نمونهها در گروه B، نمیتوان به یک نتیجه گیری قطعی رسید، ولی درصد اختلاف ژنتیکی ابن دو قطعه به اندازه کافی زیاد هست که بتوان Hl-Kh را یک تفاوت داخل گونه ای انگاشت.<strong>زمینه مطالعه:</strong> <em>همیسکورپیوس لپچروس</em> یک عقرب با اهمیت از نظر پزشکی است که بموازات مرز ایران بویژه در استان خوزستان واقع در جنوی غرب ایران یافت می شود. این تنها گونه عقرب از خانواده غیر بوتیده است که در جنوب ایران علاوه بر اینکه بطور بالقوهای کشنده است، عامل اصلی درماتیت شدید ناشی از گزش عقربها نیز می باشد. <br /><strong>هدف:</strong> هدف از این مطالعه شناسایی ملکولی و آنالیز فیلوژنیک عقرب <em>همیسکورپیوس لپچروس</em> با استفاده از ژن سیتوکروم اکسیداز C بود. <br /><strong>روش کار: </strong>قطعه ژن 624 نوکلئوتیدی سیتوکروم اکسیداز C زیر واحد 1 (COXI) با استفاده از آغازگرهای اختصاصی بوسیله واکنش پلیمراز زنجیره ای تکثیر و سپس توالی یابی گردید. <br /><strong>نتایج:</strong> پس از توالی یابی محصول PCR، مطابق نتایج فیلوژنیک، توالی های مشابه از خانواده همیسکورپیونیده در چهار گروه مشخص (A1 ,A2 ,B and C) با در صد مشابهت در محدوده بین 96-77 گروه بندی شدند. در این گروه بندی، قطعه ژن تکثیر شده Hl-Kh با ژن همولوگ عقرب <em>همیسکورپیوس لپچروس</em> جدا شده از ایذه در استان خوزستان ایران که در گروه B قرار گرفتند نزدیکی نسبتاً بالایی با یکدیکر نشان میدادند (96). فاصله ژنتیکی قطعه ژن Hl-Kh با گروههای A1، A2 و C در محدوده 19-16 درصد قرار داشت، در حالیکه کمترین فاصله ژنتیکی این قطعه ژن با قطعه جدا شده Hl در گروه B بمیزان 6 درصد گزارش گردید. <br /><strong>نتیجه گیری نهایی:</strong> هرچند که با توجه به کوچکی نمونهها در گروه B، نمیتوان به یک نتیجه گیری قطعی رسید، ولی درصد اختلاف ژنتیکی ابن دو قطعه به اندازه کافی زیاد هست که بتوان Hl-Kh را یک تفاوت داخل گونه ای انگاشت.https://ijvm.ut.ac.ir/article_69954_57815f6b2aa9b0bf394cfd81f07fbddb.pdfدانشگاه تهرانمجله طب دامی ایران2251-889413120190101تاثیر هیپوتیروییدیسم بر ویژگی های مورفو- هیستومتریک بیضه در رت های بالغتاثیر هیپوتیروییدیسم بر ویژگی های مورفو- هیستومتریک بیضه در رت های بالغ69776997610.22059/ijvm.2018.260974.1004909ENهیروشیخ الاسلامی1گروه علوم جانوری ، دانشکده علوم طبیعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایرانفرزامشیخ زادهسید مهدیبانان خجستهدانشگاه تبریزنازلیخواجه نصیری2گروه علوم زیستی، دانشکده علوم پایه، موسسه آموزش عالی ربع رشید، تبریز، ایرانعلیدسترنج3مرکز تحقیقات سلامت باروری زنان، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایرانحسنمروتی4گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0003-0275-1636Journal Article20180723<strong>زمینه مطالعه:</strong> تا کنون اثر هورمونهای تیروئیدی بر اندام تولیدمثلی نر در دوره بعد از بلوغ مورد توجه و مطالعه قرار نگرفته است. <br /><strong>هدف:</strong> در بررسی حاضر اثر اختلال هورمونهای تیروئیدی بر ویژگیهای مورفو-هیستومتریکال اندام تولیدمثلی نر بالغ مورد بررسی قرار گرفت. <br /><strong>روش کار:</strong> 30 سر موش صحرائی نر بالغ به طور تصادفی به سه گروه (10=n) کنترل، هیپوتیروئیدی و هیپوتیروئید دریافت کننده لووتیروکسین تقسیم شدند. بعد از 4 ماه تعداد سلولهای اسپرماتوگونی، اسپرماتوسیت اولیه و سرتولی مورد بررسی قرار گرفت در ضمن ضخامت اپی تلیوم مجرای سمی نفروز، مساحت مجرای سمی نفروز و قطر و ضخامت شریانهای بیضه نیز مورد ارزیابی واقع شد. <br /><strong>نتایج: </strong>تفاوت معنیداری بین گروه هیپوتیروئدیسم و گروه کنترل در تعداد سلولهای اسپرماتوگونی، اسپرماتوسیت اولیه، سرتولی و مساحت مجرای سمی نفروز مشاهده نشد. بعلاوه ضخامت مجرای سمی نفروز، قطر و ضخامت دیواره شریانها در گروه هیپوتیروئدیسم نسبت به موشهای صحرائی نر کاهش معنیدار داشت. <br /><strong>نتیجه گیری نهایی: </strong>نتایج حاصل در تائید این مطلب است که هیپوتیروئدیسم توانایی باروری مردان را تحت تأثیر قرار میدهد و احتمالاً این کاهش توانایی از طریق کاهش جریان جون بیضه میانجیگری میشود.<strong>زمینه مطالعه:</strong> تا کنون اثر هورمونهای تیروئیدی بر اندام تولیدمثلی نر در دوره بعد از بلوغ مورد توجه و مطالعه قرار نگرفته است. <br /><strong>هدف:</strong> در بررسی حاضر اثر اختلال هورمونهای تیروئیدی بر ویژگیهای مورفو-هیستومتریکال اندام تولیدمثلی نر بالغ مورد بررسی قرار گرفت. <br /><strong>روش کار:</strong> 30 سر موش صحرائی نر بالغ به طور تصادفی به سه گروه (10=n) کنترل، هیپوتیروئیدی و هیپوتیروئید دریافت کننده لووتیروکسین تقسیم شدند. بعد از 4 ماه تعداد سلولهای اسپرماتوگونی، اسپرماتوسیت اولیه و سرتولی مورد بررسی قرار گرفت در ضمن ضخامت اپی تلیوم مجرای سمی نفروز، مساحت مجرای سمی نفروز و قطر و ضخامت شریانهای بیضه نیز مورد ارزیابی واقع شد. <br /><strong>نتایج: </strong>تفاوت معنیداری بین گروه هیپوتیروئدیسم و گروه کنترل در تعداد سلولهای اسپرماتوگونی، اسپرماتوسیت اولیه، سرتولی و مساحت مجرای سمی نفروز مشاهده نشد. بعلاوه ضخامت مجرای سمی نفروز، قطر و ضخامت دیواره شریانها در گروه هیپوتیروئدیسم نسبت به موشهای صحرائی نر کاهش معنیدار داشت. <br /><strong>نتیجه گیری نهایی: </strong>نتایج حاصل در تائید این مطلب است که هیپوتیروئدیسم توانایی باروری مردان را تحت تأثیر قرار میدهد و احتمالاً این کاهش توانایی از طریق کاهش جریان جون بیضه میانجیگری میشود.https://ijvm.ut.ac.ir/article_69976_dbfa3cdee87b0c9b65d5f90609cd56ac.pdfدانشگاه تهرانمجله طب دامی ایران2251-889413120190101نانوذرات تیتانیوم دی اکسید به عنوان جزء رایج کرمهای ضدآفتاب: مطالعه تجربی ارزیابی ایمنی/سمیتنانوذرات تیتانیوم دی اکسید به عنوان جزء رایج کرمهای ضدآفتاب: مطالعه تجربی ارزیابی ایمنی/سمیت79867001210.22059/ijvm.2018.257860.1004898ENسیده مائدهجعفری1گروه علوم زیستی مقایسه ای، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایرانگودرزصادقی هشجین1گروه علوم زیستی مقایسه ای، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایرانمحمد کاظمکوهیگروه علوم زیستی مقایسه ای، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایرانعلیرسولی1گروه علوم زیستی مقایسه ای، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0001-6591-2404ابراهیمشهروزیانگروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه سمنان، سمنان، ایرانJournal Article20180820<strong> </strong> <br /><strong>زمینه مطالعه:</strong> برای ارزیابی ایمنی کرمهای ضد آفتاب حاوی TiO2-NP به دنبال مواجهه کوتاه مدت پوست با کرمهای ضد آفتاب، آزمونهای تحریک حاد پوستی و چشم و حساسیت پوست بر اساس دستورالعملهای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) انجام شد. <br /><strong>هدف: </strong>هدف از این مطالعه ارزیابی ایمنی و سمیت TiO2-NPها پس از مواجهه کوتاه مدت پوستی و مخاطی بود. <br /><strong>روش کار:</strong> TiO2 و TiO2-NPs ( با درجه خلوص 98٪ و اندازه nm 20-40) در فاز بلور آناتاز خریداری شدند و به دنبال آن پنج نوع کرم ضد آفتاب ساخته شد که در آزمونهای مختلف بر روی حیوانات انجام شد. <br /><strong>نتایج:</strong> در تحریک حاد چشم با استفاده از خرگوش، تنها اثر تحریک در ناحیه ملتحمه یک ساعت پس از تجویز در هر دو کرم حاوی TiO2-NPs و TiO2-Ps مشاهده شد. در تحریک پوستی حاد با استفاده از خرگوش، اختلاف معنیداری بین گروهها در غلظت و زمانهای متفاوت وجود نداشت. به طور مشابه، در آزمایش حساسیت پوستی با استفاده از موش، آزمون حساسیت تماسی (CHS) تفاوت معنیداری (0.05<<em>P</em>) در گروهها در غلظت 15٪ Tio2 در زمانهای مختلف پس از استفاده نداشت. <br /><strong>نتیجه گیری نهایی:</strong> یافتههای ما نشان میدهد که TiO2-NPها و TiO2-Ps در کرمهای ضد آفتاب نسبتاًً ایمن هستند و باعث التهاب چشم و پوست و حساسیت پوستی نمی شوند.<strong> </strong> <br /><strong>زمینه مطالعه:</strong> برای ارزیابی ایمنی کرمهای ضد آفتاب حاوی TiO2-NP به دنبال مواجهه کوتاه مدت پوست با کرمهای ضد آفتاب، آزمونهای تحریک حاد پوستی و چشم و حساسیت پوست بر اساس دستورالعملهای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) انجام شد. <br /><strong>هدف: </strong>هدف از این مطالعه ارزیابی ایمنی و سمیت TiO2-NPها پس از مواجهه کوتاه مدت پوستی و مخاطی بود. <br /><strong>روش کار:</strong> TiO2 و TiO2-NPs ( با درجه خلوص 98٪ و اندازه nm 20-40) در فاز بلور آناتاز خریداری شدند و به دنبال آن پنج نوع کرم ضد آفتاب ساخته شد که در آزمونهای مختلف بر روی حیوانات انجام شد. <br /><strong>نتایج:</strong> در تحریک حاد چشم با استفاده از خرگوش، تنها اثر تحریک در ناحیه ملتحمه یک ساعت پس از تجویز در هر دو کرم حاوی TiO2-NPs و TiO2-Ps مشاهده شد. در تحریک پوستی حاد با استفاده از خرگوش، اختلاف معنیداری بین گروهها در غلظت و زمانهای متفاوت وجود نداشت. به طور مشابه، در آزمایش حساسیت پوستی با استفاده از موش، آزمون حساسیت تماسی (CHS) تفاوت معنیداری (0.05<<em>P</em>) در گروهها در غلظت 15٪ Tio2 در زمانهای مختلف پس از استفاده نداشت. <br /><strong>نتیجه گیری نهایی:</strong> یافتههای ما نشان میدهد که TiO2-NPها و TiO2-Ps در کرمهای ضد آفتاب نسبتاًً ایمن هستند و باعث التهاب چشم و پوست و حساسیت پوستی نمی شوند.https://ijvm.ut.ac.ir/article_70012_d7ee735ba1e6cd22ff6766364fe3ff46.pdfدانشگاه تهرانمجله طب دامی ایران2251-889413120190101اثر اسکولکس کشی عصاره اتانولی زنجبیل (Zingiber officinale Roscoe) بر روی پروتواسکولکسهای کیست هیداتیداثر اسکولکس کشی عصاره اتانولی زنجبیل (Zingiber officinale Roscoe) بر روی پروتواسکولکسهای کیست هیداتید87996997510.22059/ijvm.2018.263561.1004915ENالهامهوشمندگروه انگل شناسی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت، رشت، ایران0000-0002-2282-5068هانیه ساداتکمالی فرگروه زیست شناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت، رشت، ایرانحسینعلمیگروه میکروبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت، رشت، ایرانJournal Article20180819<strong>زمینه مطالعه:</strong> برای جلوگیری از عود کیست هیداتید پس از جراحی، استفاده از مواد اسکولکسکش موثر ضروری است. اکثر این مواد به دلیل عوارض جانبی ناخواسته شان، بی خطر نیستند. اخیرا، مطالعاتی برای پیدا کردن مواد اسکولکس کش طبیعی با اثربخشی بیشتر و عوارض جانبی کم انجام شده است. <br /><strong>هدف:</strong> در این مطالعه اثر عصاره اتانولی زنجبیل بر روی پروتواسکولکسهای کیست هیداتید بررسی شد. <br /><strong>روش کار: </strong>تعداد معینی از پروتواسکولکسهای کیست هیداتید (حدود تا500) تحت مجاورت غلظتهای مختلف عصاره اتانولی زنجبیل (40mg/ml، 50، 100، 150 و 200)، در دورههای مختلف زمانی (15، 30 ، 45 و 60 دقیقه) قرار گرفت. هر غلظت/ زمان سه مرحله انجام شد و پس از آن، زنده مانی پروتواسکولکسها با رنگ آمیزی ائوزین 1/0% بررسی گردید. <br /><strong>نتایج: </strong>میزان مرگ و میر با عصاره اتانولی زنجبیل پس از 60 دقیقه به ترتیب 68، 3/92، 93 و 100% در غلظتهایmg/ml 50، 100، 150 و 200 بود و تفاوت معنیداری بین سه غلظت mg/ml 200، 150 و 100 وجود نداشت (05/0<<em>P</em>). هر چند، در غلظت mg/ml 200 پس از 30 دقیقه انکوباسیون، 100% پروتواسکولکسها مرده بودند. بر اساس آزمون توکی، اختلاف معنیداری در درصد پروتواسکولکسهای زنده بین غلظتهای مختلف عصاره زنجبیل، به استثنای غلظتهایmg/ml 150 و 100 مشاهده نشد (05/0< <em>P</em>). <br /><strong>نتیجه گیری نهایی: </strong>عصاره اتانولی زنحبیل دارای اثر اسکولکس کشی بالایی در محیط آزمایشگاهی است و میتواند به عنوان عامل اسکولکس کش در درمان جراحی کیستهای هیداتید مورد استفاده قرار گیرد. <br /><strong>واژه</strong><strong></strong><strong>های کلیدی:</strong><strong></strong><strong>زمینه مطالعه:</strong> برای جلوگیری از عود کیست هیداتید پس از جراحی، استفاده از مواد اسکولکسکش موثر ضروری است. اکثر این مواد به دلیل عوارض جانبی ناخواسته شان، بی خطر نیستند. اخیرا، مطالعاتی برای پیدا کردن مواد اسکولکس کش طبیعی با اثربخشی بیشتر و عوارض جانبی کم انجام شده است. <br /><strong>هدف:</strong> در این مطالعه اثر عصاره اتانولی زنجبیل بر روی پروتواسکولکسهای کیست هیداتید بررسی شد. <br /><strong>روش کار: </strong>تعداد معینی از پروتواسکولکسهای کیست هیداتید (حدود تا500) تحت مجاورت غلظتهای مختلف عصاره اتانولی زنجبیل (40mg/ml، 50، 100، 150 و 200)، در دورههای مختلف زمانی (15، 30 ، 45 و 60 دقیقه) قرار گرفت. هر غلظت/ زمان سه مرحله انجام شد و پس از آن، زنده مانی پروتواسکولکسها با رنگ آمیزی ائوزین 1/0% بررسی گردید. <br /><strong>نتایج: </strong>میزان مرگ و میر با عصاره اتانولی زنجبیل پس از 60 دقیقه به ترتیب 68، 3/92، 93 و 100% در غلظتهایmg/ml 50، 100، 150 و 200 بود و تفاوت معنیداری بین سه غلظت mg/ml 200، 150 و 100 وجود نداشت (05/0<<em>P</em>). هر چند، در غلظت mg/ml 200 پس از 30 دقیقه انکوباسیون، 100% پروتواسکولکسها مرده بودند. بر اساس آزمون توکی، اختلاف معنیداری در درصد پروتواسکولکسهای زنده بین غلظتهای مختلف عصاره زنجبیل، به استثنای غلظتهایmg/ml 150 و 100 مشاهده نشد (05/0< <em>P</em>). <br /><strong>نتیجه گیری نهایی: </strong>عصاره اتانولی زنحبیل دارای اثر اسکولکس کشی بالایی در محیط آزمایشگاهی است و میتواند به عنوان عامل اسکولکس کش در درمان جراحی کیستهای هیداتید مورد استفاده قرار گیرد. <br /><strong>واژه</strong><strong></strong><strong>های کلیدی:</strong><strong></strong>https://ijvm.ut.ac.ir/article_69975_160f1a3d73f86b48fc23bc1640d8bf6b.pdfدانشگاه تهرانمجله طب دامی ایران2251-889413120190101برچسب نادرست بر روی بسته بندی های سوسیس یکی از مشکلات روز افزون و مهم در تقلب در فراوردههای غذاییبرچسب نادرست بر روی بسته بندی های سوسیس یکی از مشکلات روز افزون و مهم در تقلب در فراوردههای غذایی1011136984310.22059/ijvm.2018.267894.1004935ENطارقالقصابگروه بهداشت مواد غذایی-دانشکده دامپزشکى-دانشکاه تهرانابولفضلکامکارگروه بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهران0000-0003-4001-2922پرویزشایانگروه پاتوبیولوژی-دانشکده دامپزشکی-دانشکاه تهران
مؤسسه گروه پژوهش انتقال سامانه هاى زیست مولکولی، تهران (MBST)، ایران0000-0002-4666-3235علیخنجریگروه بهداشت مواد غذایی-دانشکده دامپزشکى-دانشکاه تهرانJournal Article20180916<strong>زمینه مطالعه:</strong> تشخیص نوع گونه حیوانی گوشت و محصولات گوشتی جهت مبارزه با تخلفات و محافظت از حقوق مصرف کنندگان در ارتباط با موضوع سلامتی و باورهای مذهبی بسیار مهم است. روش تکثیر مکرر با استفاده از آغازگرهای اختصاصی هر گونه حیوانی به عنوان روش مناسب شناخته شده است. <br /><strong>هدف: </strong>هدف از مقاله حاضر استفاده از این چنین روش جهت تشخیص برچسب نادرست به عنوان تقلب در سوسیس با روش multiplex PCR میباشد. <br /><strong>روش</strong><strong></strong><strong>کار: </strong>در این مطالعه 114 نمونه سوسیس که با برچسبهای 40، 55 و 70 درصد گوشت از نوع گوشت قرمز نشاندار شده بودند و از 10 شرکت مختلف در سطح تهران، تهیه شدند. پس از استخراج DNA از سوسیسهای استخراج شده با روش multiplex PCR تکثیر داده شدند. <br /><strong>نتایج:</strong> نتایج نشان دادند که در 60 سوسیس (52.6%) فقط DNA مربوط به مرغ قابل ردیابی بود. در 48 نمونه سوسیس (42.1%) DNA از گاو و مرغ و در 6 نمونه (5.3%) DNA مربوط به گاو قابل تشخیص بودند. استفاده از گوشت مرغ در سوسیس که با برچسب گوشت قرمر ارزه شده بود، به احتمال زیاد به علت قیمت ارزانتر این گوشت در مقایسه با گوشت قرمز میباشد که از این طریق بتوان به سود بالاتری رسید. <br /><strong>نتیجه گیرى نهایی:</strong> نتایج این مطالعه نشان می دهند که جایگزینی گوشتگران توسط گوشت ارزانتر در فراوردههای دامی بسیار به چشم میخورد، لذا کنترل بیشتر اورگانهای نظارتی دولتی بسیار حائز اهمیت میباشد.<strong>زمینه مطالعه:</strong> تشخیص نوع گونه حیوانی گوشت و محصولات گوشتی جهت مبارزه با تخلفات و محافظت از حقوق مصرف کنندگان در ارتباط با موضوع سلامتی و باورهای مذهبی بسیار مهم است. روش تکثیر مکرر با استفاده از آغازگرهای اختصاصی هر گونه حیوانی به عنوان روش مناسب شناخته شده است. <br /><strong>هدف: </strong>هدف از مقاله حاضر استفاده از این چنین روش جهت تشخیص برچسب نادرست به عنوان تقلب در سوسیس با روش multiplex PCR میباشد. <br /><strong>روش</strong><strong></strong><strong>کار: </strong>در این مطالعه 114 نمونه سوسیس که با برچسبهای 40، 55 و 70 درصد گوشت از نوع گوشت قرمز نشاندار شده بودند و از 10 شرکت مختلف در سطح تهران، تهیه شدند. پس از استخراج DNA از سوسیسهای استخراج شده با روش multiplex PCR تکثیر داده شدند. <br /><strong>نتایج:</strong> نتایج نشان دادند که در 60 سوسیس (52.6%) فقط DNA مربوط به مرغ قابل ردیابی بود. در 48 نمونه سوسیس (42.1%) DNA از گاو و مرغ و در 6 نمونه (5.3%) DNA مربوط به گاو قابل تشخیص بودند. استفاده از گوشت مرغ در سوسیس که با برچسب گوشت قرمر ارزه شده بود، به احتمال زیاد به علت قیمت ارزانتر این گوشت در مقایسه با گوشت قرمز میباشد که از این طریق بتوان به سود بالاتری رسید. <br /><strong>نتیجه گیرى نهایی:</strong> نتایج این مطالعه نشان می دهند که جایگزینی گوشتگران توسط گوشت ارزانتر در فراوردههای دامی بسیار به چشم میخورد، لذا کنترل بیشتر اورگانهای نظارتی دولتی بسیار حائز اهمیت میباشد.https://ijvm.ut.ac.ir/article_69843_cbe04ecd6e2dfaa8b173b12d4893306f.pdf